سرزمینم
پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۸:۲۰ ب.ظ
سرزمینم مردی است
که به بام همه ی آتشکده ها
خسته و خشم آلود
قامت افراخته است
گل سُرخ از بر و دوش عزیزش جاری است
کز جبینش خورشید
برگ برگ میریزد
سرزمینم مردی است ،
با لوای سبز علفی
عشق های خود را به چهار آیینه کوچک سال
باز می تاباند
باد،بازیچه کاکل هایش
بارش آهنگ به رقص آمدنش
نه خموش و نه خجول
که سر افراز و شکوهنده و سخت
با الفبای زبانش
همه عادت دارند .
سرزمینم کوهی است
مرد شایسته به هم خوابگی فرش و هم آوازی عشق ،
سرزمینم کوهی است .
۹۸/۱۲/۱۵