من آدمی هستم که قصه خیلی دوست دارم .
مثلا وقتی سوار اتوبوس میشم اول از همه دوست دارم کنار پنجره بشینم و پنجره رو باز کنم تا باد بخوره به صورتم بعدشم تو کل مسیر تا رسیدن به مقصد برای خودم تو ذهنم و توی دنیای تصوراتم قصه میسازم ، یک بار سوژه قصه من دختربچه آبنبات بدست میشه یک بارم پیرزن کنار دستم و یا خودم .
برای من فرقی نمیکنه کجام و چه کاری انجام میدم مهم حس و حال اون لحظه ای که دارم سپریش میکنم .
توی مهمونی باشه یا اتوبوس و پیادروی یا حتی موقع ظرف شستن برای خودم قصه میسازم .
وقتایی که ناراحت میشم یکی از کار هایی که حالمو خوب میکنه قصه ساختنه ،
انگاری یک در جادویی رو به دنیایی که دوسش دارم♡
دنیایی که کلیدش دستِ منه و هر وقت که بخوام با اراده من و خیلی ساده باز میشه و من از این دنیا میرم به دنیای خودم
دنیایی که خودم میسازم ...
گاهی توی این قصه ها میشم قهرمان و گاهی کسی که منتظرِ تا قهرمانش بیاد و نجاتش بده .
شماهم دنیای قصه ها رو تجربه کردین ؟
دنیایی که خودتون بسازین ؟
دنیایی که خودتون همه چیزشو تعریف کنین ؟